علل زیربنایی رفتارهای انسانی چیست؟

علل زیربنایی رفتارهای انسانی چیست؟

فهم رفتار آدمی

  • اگر بدانیم که علل رفتار کدامند بهتر قادر خواهیم بود تا 1) محدودیت های خود 2) قابلیت های خود را تشخیص بدهیم. باید اطلاعات بهتری از آنچه که تغییر ناپذیر است و از چگونگی تغییر پذیری داشته باشیم.
  • نژاد بشر و نیز افراد آدمی به نوبه خود منحصر به فرد و بی همتایند، با اینکه ساختار ژنتیکی ما ممکن است رفتارمان را بطور کلی تحت تأثیر قرار دهد. مهمترین کمک از طریق آنچه که آموخته ایم حاصل می شود.
  • محیط بیرونی به عنوان تعیین کننده بسیار مهم رفتار شناخته شده است. غرایز و صفات شخصیتی به عنوان علل درونی رفتار تأکید کمتری یافته اند.

  • فرد ظرفیت بسیاری برای تغییر دارد، هر چند با افزایش سن تغیر رفتار به مراتب دشوار تر می شود، این بدان معنا نیست که شخص قادر به تغییر نیست، بلکه اغلب بدین معناست که از عهده مهار بسیاری از وجوه محیط متغیر بر نمی آید.
  • ساز و کار عمده ای که بدان وسیله تغییر و دگرگونی روی می دهد یادگیری است. یادگیری مستلزم اکتساب نسبتا پایدار دانش و مهارت های جدید است.
  • مهمترین وجوه یادگیری عبارتند از محرک، پاسخ و پیامد های پاسخ. این پیامدها یا تقویت کننده ها به تشدید یا تضعیف پیوند میان موقعیت محرکی و پاسخ رفتاری گرایش دارند.
  • سازمان می تواند رسما بر تقویت هایی که حاصل می شود تأثیر عظیمی ببخشد. نظام های پاداش مالی، فوق العاده های شغل، تشویق و آموزش می توانند به تغییر رفتار اعضای سازمان بپردازند.
  • محیط اجتماعی – مرکب از انتظارات مربوط به نقش، الگو ها و سرمشق ها و مقایسه های اجتماعی- نیز یادگیری را تحت تأثیر قرار میدهد. سازمان می تواند بر این جهات فرایند یادگیری تآثیری شگرف داشته باشد.

پیامد هایی برای عمل

چند نتیجه گیری مهم که ارزش عملی دارند باید سخت مورد تأکید قرار بگیرد:

1- نخستین نکته این است که مردم تغییر پذیرند. با اینکه افزایش سن ممکن است اندکی از سهولت ایجاد تغییر بکاهد، اما به هیچ وجه نباید به عنوان محدودیتی جدی تلقی شود. ما همواره از عهده یادگیری رفتار جدید بر می آییم.

2- دومین نکته این است که محیط بیرونی در آنچه که یاد می گیریم و نحوه ای که رفتار می کنیم کمک بسزایی می کند. یادگیری به عنوان تابعی از رابطه میان مهارت محیط، پاداش های سازمانی و پردازش شناختی این اطلاعات روی می دهد. ترکیب این دو نکته حاکی از ان است که یک سازمان می تواند تأثیری بسیار قوی بر رفتار اعضای خود داشته باشد. بنابراین هرگاه یک مشکل انسانی وجود داشته باشد، مثل هنگامی که برخی از کارکنان پیوسته در انجام به موقع کارها با شکست مواجه شوند یا دستیابی به یک مدیر دشوار باشد،چه پیش می آید؟ نظرگاه سنتی به حالات درونی به عنوان علل رفتار توجه می کند:« وی از آن جهت این کار را انجام می دهد که آدمی معمولی و تنبل است». استدلال ما این است که تفسیرهای دیگر را نیز به بوته آزمایش بگذارید. به محیط پیرامون فرد نظری بیفکنید و ببینید آیا برای رفتار وی توضیحات موقعیتی یافت می شود. شاید شکست وی در انجام به موقع وظایف ناشی از سنگینی بار کار باشد.

در واقع، اگر بتوانیم توضیحات موقعیتی گوناگون را برای رفتار در نظر بگیریم، آن گاه امیدواریم که به غیر از اخراج شخص هم بتوانیم دست به کاری بزنیم. اخراج فرد از سازمان پرخرج و وقت گیر است. فرد جدیدی باید مصاحبه و برگزیده شود و آموزش ببیند. همچنین، اگر در واقع علت موقعیتی باشد، کارکن جدید نیز بزودی همان مشکل را خواهد داشت.

از آنجا که سازمان کنترل و مهار بسیاری بر شرایط محیطی دارد، باید بتوان موقعیت را چنان دگرگون ساخت که رفتار مطلوب آموخته شود. می توان آموزش داد، می توان به تغییر وظیفه پرداخت و به ارائه پاداش ها اقدام کرد. آنچه که ابتدا یک مشکل انسانی بود به صورت مسئله ای که از رهگذر فرایند یادگیری ممکن است حل شود.


منبع: 

رفتار سازمانی ترنس آر میچل ترجمه حسین شکر کن