وب سایت روانشناسی صنعتی و سازمانی

سلامت کارکنان در محیط کار (بخش چهارم)

سلامت کارکنان در محیط کار

بخش چهارم

نویسنده محمد اصلانپور

وقتی درباره سلامت عموم جامعه صحبت می کنیم، نقش متخصصین مختلف مرتبط با این حوزه تقریبا روشن است. روانشناسان بالینی، روانشناسان عمومی، روانشناسان سلامت، پزشکان، روانپزشکان، متخصصین علوم اعصاب، مشاورین خانواده و … همگی در حوزه سلامت نقش خود را کم و بیش ایفا می­­ کنند. اگر چه همه این متخصصین هنگامی که به سلامت فرد می پردازند چند بُعد را در نظر می گیرند- پیش­تر رویکرد زیستی-روانی-محیطی را معرفی کردیم- اما وقتی درباره سلامت کارکنان یا سلامت در محیط کار صحبت می ­شود روانشناسان صنعتی و سازمانی نقش محوری دارند. زیرا نه تنها سلامت یک کارمند با کارمندان دیگر گره خورده است بلکه نقش فرایندها، مقررات و فرهنگ سازمان در اینجا نقش مهمی دارند. روانشناس صنعتی و سازمانی ابتدا فرایندها و سازوکارهای مرتبط با کیفیت زندگی کاری را بررسی می کند،و قبل از اینکه این سازوکارها منجر به آسیب رسانی به کیفیت کل زندگی کارکنان شود، آن ها را اصلاح می­کند. (اقدامات پیش­گیرانه). به عنوان مثال قبل از اینکه قوانین ساعات کاری، اضافه کاری، حجم کاری و روابط سازمانی جسم و روان کارکنان را دچار فرسودگی کند مورد بازنگری قرار می گیرند تا در تعارض با سلامت کارکنان قرار نباشند.

بسیاری از سازمان ها اعم از دولتی و خصوصی با هدف افزایش بهره ­وری مقررات و رویه ­هایی را برقرار می کنند که نهایتا منجر به آسیب به کارکنان می شود و جالب این است که نهایتا بهره وری هم به جای افزایش از سطح قبلی نیز کمتر می شود. تشخیص و چاره این مساله ساده به نظر می رسد اما وقتی نظام ­ها و سازوکارهای دقیقی برای سنجش سطح بهره وری کارکنان و سازمان وجود نداشته باشد این امر پیچیده و مبهم می شود. یعنی سازمان ها رویه هایی را به منظور بهبود بهره وری پیاده می کنند اما چون اغلب بهره وری را نمی توانند بسنجند-دلایل آن مفصل است- در یک فضای مبهم پیش می روند. در این فضای مبهم نمی­توان به راحتی تضاد رویه های اداری با سلامت کارکنان و نهایتا کاهش عملکرد و بهره وری آنها را اثبات کرد و بنابراین سازمان ها به ایجاد و حفظ رویه های آسیب زا ادامه می دهند. کافی است به طور تصادفی از کارکنان چند سازمان به زبان ساده بپرسید که اوضاع چگونه است. معمولا بی توجهی سازمان نسبت به سلامت و رضایت کارکنان را خواهید شنید. آن ها عموما معتقدند که جسم و بویژه روان کارکنان برای سازمان اهمیت چندانی ندارد. حال اگر با کارفرمایان همان سازمان ها صحبت کنید بلافاصله از عدم دلسوزی و تعهد کارکنان- و نهایتا عدم بهره وری کافی- شکایت دارند. اگر بیشتر جستجو کنید متوجه می شوید که بسیاری از همان سازمان ها هزینه های هنگفتی را صرف درمان کارکنان خود می کنند.

 بسیار عالی! ما در وضعیت کاملا باخت-باخت  هستیم. یعنی هم سلامت و رضایت کارکنان را از دست داده ایم، هم هزینه های درمانی زیادی را متحمل شده ایم و هم عملکردها پایین است. متاسفانه سازمان ها مانند تیمهای ورزشی نیستند که برد یا باخت آنها بلافاصله در پایان مسابقه با اعلام داور مشخص شود. گاهی در سازمان ها سالها طول می کشد تا ما این باخت را متوجه شویم و بپذیریم.