وب سایت روانشناسی صنعتی و سازمانی

سلامت کارکنان در محیط کار (بخش سوم)

سلامت کارکنان در محیط کار

نویسنده: محمد اصلانپور

بخش سوم

مانند همه­ ی مسایل سازمانی، سلامت کارکنان نیز تحت تاثیر رویکرد رهبری سازمان قرار دارد. اگر مدیر ارشد سازمان به گونه ای رفتار کند که کارکنان احساس حمایت و همدلی داشته باشند، به تدریج اعتماد افزایش می یابد و استرس کارکنان کمتر می شود. بر عکس وقتی که رهبر سازمان با برقراری ضرب الاجل های غیر واقع بینانه یا بازخورد های منفی، کارکنان خود را تحت فشار قرار می دهد، سلامت کارکنان را به خطر می­اندازند- البته خوش تینتی و خوش نیتی رهبران کافی نیست و تدابیر و روشهای اجرایی دقیقی برای حفظ و افزایش سلامت کارکنان لازم است. در وهله ی دوم منش مدیران میانی نیز نقش تعیین­ کننده ­ای در میزان سلامت کارکنان دارد. رفتارهای نامطلوب مدیران با کارکنان خود بیش از آن چیزی که تصور می کنید بر سلامت و کیفیت کل زندگی آنها اثر منفی و بلند مدت دارد.

در سلسله تحقیقاتی که در حوزه بی­ نزاکتی[1] انجام شده است (به عنوان مثال کریستین پورا[2]) نشان می­ دهد بد رفتاری یک مدیر با همکار زیر مجموعه­ اش موجب افزایش فشار روانی، بیماریهای روان­تنی و نهایتا بیماریهای مزمن – حتی پس از دوران بازنشستگی- می ­شود.

این رفتارها تقریبا برای همه شناخته شده اند. تحقیر، توهین، کنایه، ایجاد آلودگی صوتی و … تقریبا در همه سازمان­ها مشاهده می­شود. اما خیلی­ها گمان می­کنند این مسایل آثار گذرا یا ناچیزی بر زندگی شخصی کارکنان می­گذارد. با همین گمان ناقص، اقداماتی که سازمان­ها برای رفع این بی­نزاکتی می­کنند چندان جدی، زیربنایی و بلند مدت نیست. عموما هیچ کس در دنیای امروز منکر اهمیت رفتارهای انسانی در محیط کار و تقبیح بی نزاکتی نیست. با این حال به وفور در سازمان­ها رفتارهای غیر انسانی را شاهد هستیم.

همه ما بارها دیده­ایم که فردی در سازمان (در هر سطح سازمانی)­ با رفتارهای بی­ نزاکتی موجب فرسایش جسم و روان سایرین می شود و نامطلوب بودن رفتارش بر همگان آشکار است. با این حال با وی برخورد جدی و اصلاحی اساسی صورت نمی گیرد. شاید تصور کنید که حتما فرد مورد نظر در لایه های بالای سلسله مراتب سازمانی است، یا دارای تخصص بسیار مهمی است و یا اینکه  صاحب قدرت و نفوذ است. شاید حدس شما درست باشد اما خبر تلخ این است: «نه الزاما». یعنی همه­ی افراد آسیب ­رسان دارای قدرت نیستند یا نقش کلیدی در کسب و کار سازمان ندارند و دلیل ماندگاری و تدوام سم­ پراکنی­ شان­ به دلیل کم­ اهمیت دانستن و اشتباهات سازمانها در محاسبه هزینه-فایده در حوزه سلامت کارکنان است.

خیلی اوقات سازمان برای حفظ امنیت شغلی و تامین زندگی یک نفر، سلامت ده­ه ها نفر را به خطر می­اندازد. زیرا از عمق و گستره­ی آثار مخرب رفتارهای آن شخص و تاثیر روانشناختی ­اش در سازمان آگاه نیست. اگر تصور می کنید که چنین پدیده ای فقط در سازمان ­های دولتی و بروکراتیک وجود دارد، باز هم خبر تلخ این است که «نه الزاما». این پدیده در همه ­ی انواع سازمان­ها (حتی در شرکتهای کاملا خصوصی و کوچک) وجود دارد و فقط در مصادیق با هم متفاوتند.

[1] Incivility

[2] Christine Porath