وب سایت روانشناسی صنعتی و سازمانی

سلامت کارکنان در محیط کار (بخش اول)

سلامت کارکنان در محیط کار

نویسنده : محمد اصلانپور

بخش اول

هنگامی که از واژه ” سلامت” نام می بریم، ابتدای امر بعد جسمانی آن به ذهنمان متبادر می شود. اما  با کمی کنکاش و فراخواندن اطلاعات خود در حول این مفهوم، به ابعاد دیگر آن نیز توجهمان معطوف می شود. بعد دومی که به آن می نگریم احتمالا سلامت روان است و بلافاصله ارتباط تنگاتنگ سلامت جسم و روان نیز یادمان می آید، زیرا بارها شنیده ایم و خوانده ایم که این دو بعد تاثیر متقابل بر هم دارند.

پزشکان، روانپزشکان، روانشناسان، مددکاران و سایر متخصصین، مدام به این ارتباط اشاره کرده اند. در تایید این نکته، آخرین رویکردها در حوزه روان درمانی به یک گفتمان مشترک و زیربنایی به نام «زیستی روانی اجتماعی»[1] قائل­ اند. بنابراین بعد دیگری نیز به سلامت اضافه کردیم؛ محیط یا همان اجتماع.سازمان بهداشت جهانی نیز در تعریف خود چنین رویکردی را مد نظر قرار داده است: سلامتي عبارت است از يك حالت آسودگي جسمي، رواني، اجتماعي، و تنها به نبود بيماري يا ناتواني اطالق نمي شود.

جالب است بدانیم که یکی از عوامل دهگانه اجتماعی در تعیین سلامت عبارت است از اشتغال و شرایط شغلی.  

مشاهده کردیم که وضعیت شغلی فرد یکی از عوامل تعیین کننده سطح سلامت اوست بنابراین می توانیم با دقت بیشتری به رابطه محیط کار و سلامت کارکنان ورود کنیم. مجموعه ای ویژگیهای شغلی افراد شامل سطح درآمد و رفاه اقتصادی، جایگاه اجتماعی، حس خودکارآمدی و مفید بودن، هدف­­مندی می تواند در سطح سلامت افراد تاثیر بگذارد.

تا اینجا مساله چندان پیچیده نیست و ما متوجه هستیم که وضعیت شغلی بهتر در سطح سلامت انسانها اثر مثبتی دارد. اما زمانی این موضوع کمی پیچیده می شود که در می یابیم گاهی برخی از شاخصه های شغلی کارکنان در تعارض قرار گرفته اند.

بعنوان مثال برخی از کارکنان با وجود سطح درآمدی مطلوب و جایگاه اجتماعی مناسب در سلامتی کافی به سر نمی برند. این افراد ممکن است به دلیل فشارهای ناشی از شغل (از قبیل گرانباری شغل، استرسهای ناشی مسئولیت، تنشهای محیط کار و …) کم و بیش دچار آسیب های جسمی و روانی شوند. با چشم غیر مسلح نیز می توانیم تشخیص دهیم که بسیاری از اطرافیان ما تعادل کار-زندگی یا کار-خانوده ندارند و عموما زندگی کاری آنها سایه سنگینی بر زندگی شخصی آنها انداخته است. برای بسیاری از کارکنان، همه ابعاد زندگی در شغل و محیط کار خلاصه می شود.

نداشتن فعالیتهای دیگری غیر از شغل، مانند فعالیتهای تفریحی، فعالیتهای خیریه، فعالیتهای هنری و … نشان می دهد بخش مهمی از زندگی این کارکنان مغفول واقع شده است.

البته مدام می شنویم که وجود مشکلات اقتصادی – مشخصا تورم – و عدم کفایت حقوق و مزایا، باعث می شود که ما –بعنوان کارکنان- مجالی برای مسافرت، ورزش، مراجعه به متخصصین سلامت روان ، نداشته باشیم اما کمی عمیق تر که می نگریم متوجه می شویم رابطه مستقیمی بین این دو مقوله وجود ندارد و بخش قابل توجهی از مردم هر جامعه امکانات اقتصادی قابل قبولی دارند و اتفاقا عدم تعادل کار-زندگی در این افراد گاهی بیشتر از سایر گروههای اجتماعی است. اگر چه عامل حقوق و مزایا، عامل مهمی است اما بالا رفتن آن هیچ تضمینی برای افزایش سطح سلامت افراد نیست. در سازمانهای مختلف افراد نسبتا زیادی در بالاترین سطوح سازمانی و طبعا بالاترین حقوق و مزایا می شناسیم که رفتارهای غیرسازنده، تنش زا، مخرب، غیرمتعارف و آسیب زا برای خود و دیگران دارند؛ این رفتارها نشان از کاستیهایی در سلامت این افراد است.

یکی دیگر از پیچیدگیهای این موضوع این است که سطح سلامت و موفقیت شغلی، رابطه ای یکسویه نیست و این دو می توانند در مقاطع مختلف بر هم اثر گذاشته یا اثر گیرند.

سلامت کارکنان در محیط کار


[1] biopsychosocial